همانگونه که در حوزه سیاست ما بیش از ۵۰ طیف و گروه فعال در جامعه ایران داریم، به تناسب و حتی بیشتر از آن، با تنوع اجتماعی و فرهنگی روبرو هستیم. این تنوع اجتماعی حاکی از میزان ذوب و ادغام اقلیت های مذهبی و قومی، تفکرات و دیدگاه ها و … شهروندان در یک جامعه است.
شاید بارها تجربه دیدن تصاویر و یا متونی را داشته اید که ایرانیان را (درست یا غلط) به بحران هویت متهم می کنند. دلایل آنها این است که یک ایرانی همزمان به طور مثال می تواند روزه بگیرد، مری کریسمس بگوید، در محرم عزاداری کند، نماد فَروَهر و تصویر مصدق و سردار سلیمانی را بر دیوار خانه اش آویزان کند و شراب بنوشد. شاید این مثال، واقعیت داشته باشد اما نکته ای که در دل این موضوع نهفته، یکپارچه دیدن جامعه ایران است.
جامعه ایران را باید آنقدر متنوع دید که بتوان تمام سلایق مردمش را پذیرفت و درک کرد. به طور کلی باید پذیرفت که ایران یکی از متنوع ترین جوامع است و مردم آن نیز چه به دلایل تاریخی و چه سیاسی و فرهنگی، سلایق و باورهای مختلفی را می پسندند که از نگاه بیرونی، حتی در تضاد و تناقض با هم است. حال این پرسش مطرح است که تا چه میزان این تضادها و تناقض ها، دارای مفاهیم قابل درک و قابل قبولی هستند؟ و تا چه میزان حکومت، فرد، جامعه، مذهب و خانواده در آن نقش داشته اند؟